x تبلیغات
سودا

رقابت حمیدرضا صدر و ابراهیم گلستان، زیر سایه پونه مقیمی

 «از قیطریه تا اورنج‌کانتی» حمیدرضا صدر و «برخوردها در زمانه برخورد» ابراهیم گلستان دوشادوش هم و زیر سایه «تکه‌هایی از یک کل منسجم» پونه مقیمی پرفروش‌های بازار کتاب در سه ماهه پاییز را می‌سازند.  

نرگس کیانی: برای به‌دست‌آوردن عناوین کتاب‌های پرفروش هر ماه، در غیاب اطلاعات و آماری رسمی در سایت خانه کتاب و ادبیات ایران، راهی پیشِ روی اهالی رسانه نیست جز تماس با کتابفروشی‌ها و پرس‌وجو از آن‌ها؛ مسیری که طی چهار ماه گذشته در خبرآنلاین برای به‌دست‌آوردن پرفروش‌های مرداد، شهریور، مهر و آبان طی شد و در طول آن کتابفروشی‌ها به دلایل مختلف، از تعداد نسخه‌های فروخته‌شده خود نگفتند و تنها به ذکر عناوین بسنده کردند.

با آغاز زمستان، برای به‌دست‌آوردن عناوین کتاب‌های پرفروش سه‌ماهه پاییز ۱۴۰۰ با ۱۲ کتابفروشی؛ در شهر تهران با چشمه، ثالث، بیدگل، افق، امیرکبیر، مولی، فروشگاه فرهنگ، شهر کتاب‌های مرکزی، ونک و ساعی و در خارج از تهران با شهر کتاب اصفهان و شهر کتاب اهواز تماس می‌گیریم و طبق اطلاعات به‌دست‌آمده به نتایج زیر می‌رسیم.

حمیدرضا صدر هنوز هم می‌فروشد

براساس اطلاعات به‌دست‌آمده که جزئیات آن در جداولِ زیر قابل مشاهده است اتوبیوگرافی (زندگی‌نامه خودنوشتِ) زنده‌یاد حمیدرضا صدر با عنوان «از قیطریه تا اورنج‌کانتی» که توسط نشر چشمه منتشر شد همان‌طور که در شهریور، مهر و آبان پرفروش بود به‌تبع در گزارش تجمیعی سه‌ماهه پاییز نیز پرفروش است.

نقلابی‌ها دوباره دست به کار می‌شوند

 اسدالله امرایی در اعتماد نوشت: انقلابی‌ها دوباره دست به کار می‌شوند، اولین‌ رمان مائورو خاویر کاردناس، نویسنده اکوادوری است که نشر برج با ترجمه خانم طهورا آیتی منتشر کرده.

رمان روایتی است پیچیده، سیال و بازیگوش درباره‌ سه جوان تحصیلکرده‌ اکوادوری. آنها که در مدرسه‌ای یسوعی در گوآیاکیل همکلاسی بوده‌اند، تحت‌تاثیر استاد مورد علاقه‌شان، کشیش ویلالبا، ایده‌آلیست‌هایی مترقی تربیت شدند که هوس تغییر سرنوشت اکوادور را در سر می‌پرورانند. این سه، آنتونیو، لئوپولد و رولاندو گردهم می‌آیند تا به آرزوی دوران جوانی تحقق ببخشند و اکوادور را از شر یک حکومت فاسد الیگارشی نجات بدهند، اگرچه دیگر آن ایده‌آلیست‌های پرشور روزگار گذشته نیستند و به‌ آینده‌ای مه‌آلود نظر کرده‌اند.

«دُن لئوپولدو، همه می‌گویند که در روز عید شعانین صاعقه به باجه‌ تلفن عمومی زده. تنها تلفن توی کالدِرون که سکه‌های آدم را نمی‌خورد. لااقل همه‌ سکه‌های آدم را نمی‌خورد. می‌گویند هیچی نشده مردم فوج‌فوج برای زیارت صف کشیده‌اند جلوش تا با رفتگان‌شان تماس بگیرند. می‌گویند تنها شاهد این صاعقه‌ شوم که در کالدِرون نگهبان است -پارکه را که می‌شناسی؟ همانی که کنار آن پمپ‌بنزینی است که توی گازوییل آب می‌ریختند و پنزویل سوخته را در رودخانه‌ سالادو خالی می‌کردند و آخر سر مچ‌شان را گرفتند، تصورش را بکن، آن رودخانه فقط همین لجن را کم داشت، کافی بود یک کم دیگر کثافت بریزند تویش تا دیگر از بوی گندش نتوانیم نفس بکشیم، شما که خدای نکرده مثل من نزدیک سالادو زندگی نمی‌کنید، خوشبختانه لئون بر سر کار است و به زودی یکی را می‌فرستد تمیزش کند. برای همین به رییست رای دادم، دُن لئوپولدو، می‌دانی که همیشه به لئون رای داده‌ام. القصه نگهبانه صدای رعد را می‌شنود و برقش را می‌بیند و مو به تنش راست می‌شود. تا خرخره هم پتیتو خورده بوده. گویا طرف معروف است به ملنگی و نقالی کردن.»

داستان با واقعه‌ای غریب آغاز می‌شود، ضربه‌ رعدوبرقی قوی بر یک تلفن همگانی امکان تماس تلفنی رایگان را برای فقرا فراهم می‌آورد. در شهر بلبشویی شده. لئوپولد که حالا شهردار گوآیاکیل است، به دستور رییس‌جمهور به محل تلفن همگانی می‌رود تا جلوی این بلبشو را بگیرد. او از همان تلفن همگانی با آنتونیو، رفیق سابقش که حالا در سانفرانسیسکو زندگی می‌کند تماس می‌گیرد تا از او بخواهد به اکوادور باز گردد و برای انتخابات پیش رو به کمپین‌ حمایت از خولیو، کسی لایق‌تر از رییس‌جمهور کنونی، ملحق شود.

این رمان دو دهه از تاریخ اکوادور را روایت می‌کند، دورانی که ریاضت اقتصادی سیاست اول حکومت است و کشور غرق در رشوه، خویشاوندسالاری و اختلاس. مردم روز به روز فقیرتر می‌شوند و خبری از عدالت وعده‌داده‌ کاتولیک‌ها نیست. دولتی که نویسنده به تصویر کشیده است اگرچه اسمی متفاوت دارد اما بسیار یادآور رییس‌جمهور سابق اکوادور لئون فبرس کوردرو است. کوردرو که از سال ۱۹۸۴ تا ۱۹۸۸ رییس‌جمهور اکوادور بوده است در شرایطی حکومت را به دست می‌گیرد که اکوادور با بحران‌های اقتصادی بسیاری روبه‌رو است. او از سیاست‌های اقتصادی بازار آزاد پیروی می‌کند و برخلاف رییس‌جمهورهای پیشین روابط نزدیکی با ایالات متحده دارد. رییس‌جمهور بعدی اکوادور که در رمان انقلابی‌ها به او نیز اشارات بسیاری می‌شود به اتهام فساد گسترده و فقدان سلامت روانی برکنار می‌شود. نویسنده اگرچه اشاره‌های متعددی به زمینه‌ سیاسی، اجتماعی تاریخ اکوادور می‌کند اما باقی حوادث داستانش شباهتی به آنچه بر تاریخ اکوادور می‌گذرد، ندارد.

صفحه قبل 1 صفحه بعد